چشم حسودا کور بشه اللهی
چش اونهایی که نتونستن بیاین موسسه شلمچه کور از حسودی. نبودین چه صفایی داشت کنار شهدای گمنام.
ما که شهید گمنام ندیده بودیم بهمون خیلی چسپید. آخه توی حرم شهدا هر موقع مییام با شهدا درد دل کنیم تا تکون می خوری و دستات می ره بالا می بینی چهل نفر(البت نمی گم خانم هستن. شما هم بهشون نگین دعوا راه می افته) گر گر دارن پشت سر هم میان هیچی نرفته بالا دستمون میاد پائین. به به. شهدای گمنام رو آورده بودن موسسه شلمچه. شکر خدا بهممون می رسید. 6 تا شهید بودن. و باز شکر خدا سه تا شو گذاشته بودن برای خانم ها 3 تاش برای ما. کلی حال کردیم با اون فضا.حداقلش دیگه کسی مزاحم نمی شد.همیشه توی حرم شهدا دعوا بود که شهدا 5 تا هستن چه طوری بین خانم ها و آقایون تقسیمش کنن که دعوا نشه. اما ما که گفتیم ما آقایون کم توقع هستیم به همون 2 تاش هم راضی هستیم اما نمی دونم شاید خانم ها به 3 تا از شهدا راضی نشن. دیگه این دم آخریا که میایم حرم شهدا از همون دور البته دور دور که نه. می شینیم کنار کانکس و هی نگاه حرم شهدا می کنیم. تابستون صفایی داشت. ساعت 2 شب که حرم خالی بود می رفتیم درد دل. البته یه سری ما رفتیم سر بزنیم به شهدا دیدیم ساعت 2 شب یک سری از خانم ها اونجا نشستن. یه عده شون هم که توی پارک بازی کوی تا ساعت 5 صبح داشتن با وسایل پارک بازی می کردن.عجب سر و صدایی هم می کردن. تمام این قسمت بین کوی و پردیس پر بود از جیغ و داد.
به هر حال چش اونایی که نتونستن بیان 6 تا شهید گمنام و زیارت کنن از حسودی بترکه.
یاعلی